کد مطلب:286629 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:287

یک داستان آموزنده
در سال (1340) شمسی كه در مشهد مقدّس تحصیل می كردم، در یكی از شب های جمعه به منزل آقای حاج آقا حسن قمی، فرزند مرحوم حاج آقا حسین قمی (مجتهد معروف) برای استماع موعظه كه خود متصدّی آن بود رفتم. ایشان در ضمن نصایحی كه داشتند، به زائران مرقد مطهر حضرت رضاعلیه السلام سفارش می كرد كه خودشان را اصلاح كنند و از معصیت اجتناب نمایند، آنگاه فرمود: دوستی دارم از تجّار تهران كه محلّ وثوق می باشد. وی برایم گفت: شریكی دارم كه چندی قبل برای زیارت به مشهد آمد. چند روز بعد از سفر او، در خواب مشاهده كردم كه من هم برای زیارت مرقد مطهر امام وارد حرم شدم. وقتی وارد روضه مقدّسه شدم، دیدم كه حضرت رضاعلیه السلام در یك بلندی نشسته و وضع زائران خود را مشاهده می كند و به آنان احترام می گذارد.

در این بین دیدم كه شریك من هم داخل جمعیّت است و دارد اطراف ضریح طواف می كند. ولی وقتی مقابل امام رسید دستش را برای زدن سیلی به امام، دراز كرد! امام با عقب كشیدن چهره خود آن سیلی را رد نمود. طولی نكشید كه آن مرد مجدّدا مقابل امام آمد و دستش را به طرف امام دراز كرد! این بار هم سیلی به چهره امام اصابت نكرد. بعد از مدت كوتاهی برای بار سوم دستش را دراز كرد و یك سیلی به چهره نورانی آن حضرت زد! این بار سیلی به صورت امام اصابت نمود، به طوری كه رنگ چهره تابناك امام نیلگون گردید! از خواب بیدار شدم و در فكر فرو رفتم.

بعد از چند روز كه شریكم از سفر برگشت، به دیدار او رفتم و در خلوت، خواب را برایش بازگو نمودم. دیدم رنگ صورتش عوض شد و گفت: این خواب حقیقت دارد! من مشغول طواف بودم و به یكی از شبكه های ضریح دست انداختم، در كنارم زنی بود جوان، شیطان وسوسه ام كرد و او را به گناه دعوت كردم. آن زن اعتنا نكرد. یك دور دیگر زدم و باز كنار او قرار گرفتم و او را به گناه فرا خواندم. باز آن زن اعتنا نكرد. برای بار سوم، در اثر وعده هایی كه دادم، او را رام كردم و از همانجا برای انجام گناه و [1] بی عفّتی همراه خود بیرون آوردم و سر انجام آلوده گناه منافی با عفت شدیم.

نگارنده می گوید: اختلاط مرد و زن نامحرم در معرض گناه است. گرچه این اختلاط در حرم مطهر امام رضاعلیه السلام باشد. از عیسی بن مریم روایت شده است:

ایّاكم والنظرة فإنّها تزرع فی قلب الشهوة و كفی بها لصاحبها فتنه. [2] .

از نگاه به نامحرم پرهیز كنید زیرا در دل نگاه كننده تخم شهوات رإ؛كك كشت می كند و همان برای گرفتاری انسان كافی است.


[1] اين جريان مربوط به 38سال قبل است و چون يادداشت نكردم، آنچه مرقوم شد مضمون كلام ايشان است نه عين عباراتي كه فرمود. در عين حال جديت كردم آنچه را به ضرس قاطع به ياد دارم بنويسم و از امور مشكوك صرف نظر كنم.

[2] سفينة البحار، ج 2 ص 296.